راستی طرفدارای بانوی عزیز اونایی که تو بخش اول بودن برن اون پستی که گذاشتم(همون اولین بخشی که ماری ازش دیدن نمود:/)
بعدا هم یه بخش دوم میزارم برای اونایی که تو قسمت بعدیش بودن:)
خو زیادی نمیزرم برین ادامه*^*
و. یکم کمه گومن اخه میخواستم جای خ خفنش کات کنم._.
بعدی : نام. 70 تا=|
بدین وگرنه یدفه تا تابستون دو سال بعد عین دامبلدور غیب میشم^-^
شما هم که میدونین فاز دامبلدوریم بالاس^-^
ادامه*^*
When I was darkness at that time
وقتی در آن زمان تاریک بودم
My weakness lay
ضعف من نهفته بود
In shimmering lips
در لبهای لرزان
In the corner of the room…
در گوشه ای از اتاق.
I lcry
من گریه کردم
***
Struggling on the cliff of mourning
تلاش بر روی صخره عزاداری
The moon restricts me with this wound
ماه با این زخم مرا محدود می کند
The arrow of hatred
پیکان نفرت
And broken promises hurt me
و وعده های شکسته به من آسیب رساند
***
Nobody can save me…
هیچ کس نمی تواند من را نجات دهد
با چشمان بسته به ماه نگاه میکردم که با هر تابش خود زندگی من و اطرافیانم رو محدود تر میکرد.
***
ماه زندگی هر آدم یه محدودیتی داره. مثل طلوع و غروبش. و وقتی که غروب کنه. زندگی جدید و پرنور تری شروع میشه.
^قسمت ششم^
^محدودیت ماه^
درباره این سایت